به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین علی نصیری استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی به این سوال پرداخته است که اسرار کاربست ایمان در کنار عمل صالح در قرآن چیست؟
کاربست تعبیر «الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» به صورت فعل ماضی دهها بار در قرآن تکرار شده و جزو رایجترین اصطلاحات قرآنی است، البته گاه این تعبیر به صورت مضارع به کار رفته است؛ نظیر آیه «إِنَّ هَذَا الْقُرْآَنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا» (اسراء، ۹)
از این کاربست چهار نکته قابل استفاده است:
۱. این اصطلاح از اختصاصات قرآن به حساب میآید و پیش از آن با این قالب ثابت و پر تکرار در هیچ کتاب آسمانی دیگر مشهود نیست. قرآن از این اصطلاح در برابر همه صفوف بشری دیگر بهره میگیرد؛ اعم از ملحدان، منکران قیامت، منکران رسالت پیامبران یا رسالت رسول اکرم (ص)، فاسقان و فاجران. گویا در صدد بیان این نکته است که تنها گروهی که شایسته تمجید اند و میتوان آنان را اهل صلاح و سداد و اهل نجات دانست و اندیشه و منش آنان را در مدار رضایت الهی برشمرد، مؤمنانی هستند که اهل عمل شایسته اند.
۲. تعبیر «الَّذِینَ آَمَنُوا» به صورت مطلق آمده و بیان نمیشود که متعلق ایمان چه چیزی است. این ابهام در آیات دیگر قرآن برطرف شده و از این جهت قرآن نیاز نمی بیند که پیوسته متعلق ایمان را ذکر کند؛ به عنوان نمونه در سوره بقره چنین آمده است: «آَمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آَمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ» (بقره، ۲۸۵) تعبیر «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» نیز به صورت مطلق و مبهم آمده و در آن هیچ سخنی از موارد و مصادیق عمل صالح به میان نیامده است.
راز آن دو نکته است: یک: از نگاه قرآن اعمال شایسته یا همان خوبیها از آغاز از سوی خداوند به آدمیان الهام شده و در حقیقت فطری آدمیان است؛ چنان که در سوره شمس فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس، ۸)
دو: قرآن بارها اهم مصادیق اعمال صالح را برشمرده است؛ نظیر آیات سوره مبارکه اسرا که آغاز و پایانش چنین است: «وَآَتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا.... وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا.» (اسراء، ۲۶ – ۳۹)
۳. در تعبیر قرآنی «الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» همواره ایمان بر عمل صالح مقدم شده و هیچ گاه به صورت عکس بازتاب نیافته است؛ یعنی هیچ گاه این تعبیر ««الَّذِینَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ و آَمَنُواَ» در قرآن انعکاس نیافته است. راز آن نیز آشکار است؛ زیرا ایمان و خداباوری پایه و اساس همه رفتارهای شایسته است و به تعبیر دیگر تا آدمی در مقام اندیشه دین باور نشود هیچ گاه در مقام عمل اهل صلاح و سداد نخواهد بود.
۴. در تعبیر قرآنی «الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» همواره از ایمان در کنار عمل صالح یاد میشود؛ یعنی نه چنان است که در قرآن تعبیر «الَّذِینَ آَمَنُوا» به صورت تنها یا تعبیر «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بدون یادکرد قید ایمان ذکر شود. این امر نشان میدهد که از نگاه قرآن نه ایمان به تنهایی و بدون عمل صالح مایه نجات است و نه عمل صالح بدون ایمان.
ایمان بدون عمل صالح همان اباحه گری است که گروههایی همچون مرجئه و غلات آن را ترویج میکنند و میگویند: «الایمان شئ لا یضر معه شئ» از نگاه آنان ایمان تنها عقد القلب است و به عمل نیاز ندارد از این جهت فسق و فجور با ایمان منافاتی ندارد و مؤمن فاسق اهل نجات است.
عمل صالح بدون ایمان نیز رویکردی است که در برخی از افراد و جوامع به ویژه در عصر مدرنیته مشاهده میشوند. بر اساس این تفکر آنان معتقدند که نیازی به گفتگو درباره خداوند و قیامت و باورمندی به این حقایق نیست و آنچه مهم است احسان به خلایق است با هر دین و کیش درست یا نادرست!
از نگاه آموزههای دینی هر دو اندیشه و منش باطل و ره به ضلالت دارد؛ زیرا اولاً اگر ایمان واقعی و راستین باشد، عمل صالح را به دنبال خود میآورد و ثانیاً به همان میزان که خداوند از بندگان خود دین باوری را لب میکند از آنان میخواهد که به وظایف بندگی خود در برابر خداوند و وظایف خود در برابر بندگان خداوند پایبند باشند.
از سویی دیگر، قرآن بارها بر این نکته پای فشرده که بدون ایمان و با کفر هیچ عملی نزد خداوند پذیرفته نخواهد شد. صریحترین آیه در این زمینه دو آیه ذیل است:
یک: «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لَا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَی شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ؛ مثَل اعمال کسانی که به خدا کافر شدهاند چون خاکستری است که در روزی طوفانی بادی سخت بر آن بوزد. توان نگهداشتن آنچه را که به دست آوردهاند ندارند. این است گمراهی بی انتها.» (ابراهیم، ۱۸)
دو: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآَنُ مَاءً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛ اعمال کافران چون سرابی است در بیابانی. تشنه، آبش پندارد و چون بدان نزدیک شود هیچ نیابد و خدا را نزد خود یابد که جزای او را به تمام بدهد. و خدا زود به حسابها میرسد. یا همانند تاریکیهایی است در دریایی ژرف، که موجش فرو پوشد و بر فراز آن موجی دیگر و بر فرازش ابری است تیره، تاریکیهایی بر فراز یکدیگر، آن سان که اگر دست خود بیرون آرد آن را نتواند دید و آنکه خدا راهش را به هیچ نوری روشن نکرده باشد، هیچ نوری فرا راه خویش نیابد.» (نور، ۳۹ – ۴۰)
نظر شما